این روزها بحث سطح کیفی ترانه هایی که توسط خوانندگان بویژه تازه واردها منتشر می شود، حسابی داغ است. انتخاب ترانه «ماه پیشونی» (هوروش بند) به عنوان بهترین قطعه پاپ سال۹۶ در مراسم موسیقی ما و بروز انتقادها از نزول سطح کیفی سلیقه مردم با ارجاع به همین قضیه، عاملی شد تا بار دیگر این مسئله به بحث روز موسیقی کشور بدل شود.
تدبیر24»بسیاری از افراد و کارشناسان موسیقی منتقد کیفیت آثار ارائه شده هستند.
آنان معتقدن با چنین رویه ای سلیقه موسیقایی مردم افت کرده و موسیقی متعالی
و با کیفیت، جایگاه خود را از دست خواهد داد و به فراموشی سپرده می شود.
در این میان برخی نوک پیکان انتقادات خود را به سمت شورای شعر و ترانه
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گرفته و معتقدند که باید در نحوه صدور مجوزها
تجدیدنظر کرد.
این اتفاق نه تنها به کارشناسان عرصه موسیقی بلکه به خیلی از فعالان رسانه
در این حوزه و حتی بعضی از افراد جامعه تلنگر وارد و این سوال را مطرح کرده
است که چرا و به چه دلیل سلیقه مردم به این سطح رسیده است؟!
اگر بخواهیم صادقانه صحبت کنیم باید بگوییم اکثریت مردم برای گذران وقت و
تفریح به کنسرت می روند. بنابراین این مسئله که کنسرت ها می توانند سطح
سلیقه شنیداری مردم را ارتقاء بدهند، رویایی بیش نیست. طبیعی هم هست، چرا
که موسیقی ما مصرفی است. از همین منظر می توان گریزی به جریان فروش فیلمهای
این روزهای سینمای ایران زد. کمدی هایی که با کمترین میزان از خلاقیت و
ابعاد هنری ساخته شده اند، اما با توسط به ابزارهایی نظیر شوخی های جنسی و
رفتارهای سبک، مخاطب جلب می کنند. ام اواقعا چهبر سر سطح سلیقه ما آمده که
بازار این دست از محصولات به اصطلاح فرهنگی این روزها حسابی داغ است. آیا
توجه امروز مردم به این دست از ترانه ها و فیلمها که شاخصه های هنری چندانی
ندارند، یک نیاز مقطعی و زودگذر است که باید با آن کنار آمد و یا لازم است
برای جلوگیری از رواج آن دست به اقداماتی اصلاحی زد.
با چند چهره بنام موسیقی در این باره به صحبت نشستیم.
***
محمدعلی بهمنی:
سلیقه مردم افت کرده است
محمدعلی بهمنی اعتقاد دارد: بعضی ها قصد دارند با ارائه کارهای ضعیف، توقع مردم را پایین بیاورند.
این ترانه سرا و شاعر بنام در پاسخ به این سوال که آیا انتخاب قطعه «ماه
پیشونی» توسط مردم در یک جشن حوزه موسیقی را می توان دلیلی بر سطحی شدن
سلیقه موسیقایی مردم در زمان حاضر دانست یا خیر، به بانی فیلم گفت:
برگزارکنندگان این جشن باید برای کار خودشان شخصیت قائل می شدند و این
ترانه سخیف را برای حضور در جشن نمی پذیرفتند. زمانی که یک جشن یا جشنواره
پا می گیرد و اعتبار به دست می آورد، نباید هر کار ضعیفی را به این بهانه
که مخاطب دارد، بپذیرد و در معرض نظرسنجی بگذارد. کارهایی که به باور من از
زوایای دیگر رد می شوند، ولی با توسل به مردم تلاش می کنند تا شاید
بتوانند مقبول جلوه اش دهند. آنان می گویند مردم رأی داده اند و این ترانه
انتخاب شده، به نظرم در کل نباید این ترانه جزو گزینه های رأی گیری قرار می
گرفت. این کار بیشتر نظرسازی بود تا نظرسنجی.بالاخره شرکت هایی که این
ترانه ها را منتشر می کنند، می خواهند بگویند کارهایشان در میان مردم
جایگاه دارد و مردم با آنها آشنایی دارند. اینها می خواهند بگویند ما کار
خوب تولید می کنیم و برای همین نظرسازی می کنند، ولی مگر مردم بیکارند که
این آهنگ را انتخاب کنند؟! آنها با این کار می خواهند توقع مردم را پایین
بیاورند.
وی درباره دلیل استقبال مردم از چنین ترانه هایی گفت:البته نمی توان منکر
شد به شکلی سلیقه مردم افت کرده است. در شرایطی هستیم که شعر ما حداقل بعد
از دوران نیما خودش را جهانی کرده است، پس چطور ممکن است در کشور چنین
ترانه های مبتدی و مبتذلی محبوب شود؟! اگر شرکتی بخواهد شعری را بخرد، باید
پول قابل ارزشی بابت آن کند، چون نمی خواهد این مبلغ را پرداخت کند با
چنین ترانه هایی مواجه می شویم. اگر جلوی چند تا از این شرکتها گرفته شود،
خود به خود این مسائل درست می شود.
او درباره اتفاق مشابه در حوزه سینما و فروش چشمگیر کمدی های سطحی و اینکه
آیا این مسائل معیار دقیقی برای طرح قضیه نزول سطح فرهنگ و هنر در جامعه
هستند یا خیر، افزود: در هر حال سطح فرهنگ و هنر خیلی پایین آمده است؛
منتها نباید آنرا به تمام ابعاد تعمیم داد. الان شاعران و ترانه سرایان
بسیار باارزشی داریم که ترانه هایشان ما را می تواند حتی یک مقدار جلوتر از
گذشته مان ببرد. وقتی این شاعر و یا ترانه سرا با چنین کارهای سخیفی مواجه
می شود، حاضر نیست کارهایش را در اختیار خوانندگانی بگذارد که چنین ترانه
های ضعیفی را می خوانند. کلی شاعر و موسیقیدان دست به هر کاری نمی زنند تا
بتوانیم واقعیت اینک موسیقی را نشان دهیم. وقتی بدون تعمق به چنین
خوانندگانی مجوز داده می شود که این ترانه ها را اجرا کنند و توجه نمی شود
به اینکه چقدر از این بابت تبلیغات حاشیه ای می کنند تا مطرح شوند، نتیجه
همین می شود. طبیعی است هیچ هنرمندی دغدغه مندی حاضر نیست شعرش را در
اختیار چنین خوانندگانی بگذارد. متاسفانه تعدادی از خوانندگان که شعرهای
خوب و باارزشی می خوانند هم در این میان می بینید به آنان بهای کمتری داده
می شود.
***
عبدالجبار کاکایی:
مدیریت فرهنگی در این ۴۰ سال به انحطاط فکری رسیده
عبدالجبار کاکایی می گوید: متاسفانه در دوره انحطاط هنری هستیم؛ یعنی باید
اعتراف کنیم و بپذیریم مدیریت فرهنگی در طول این ۴۰ سال به انحطاط فکری و
فرهنگی و به سقوط ارزشهای هنری رسیده است.
عضو شورای شعر و ترانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در پاسخ به این سوال که
آیا انتخاب قطعه «ماه پیشونی» توسط کاربران در یک جشن حوزه موسیقی را می
توان دلیلی بر سطحی شدن سلیقه موسیقایی مردم در زمان حاضر دانست یا خیر، به
بانی فیلم گفت: اگر یک نظرخواهی در واقع نوع ارزش گذاری به حساب نیاید،
اما باید توجه داشت که به هر حال نوعی پژوهش علمی از جامعه است. یعنی
نهادهای موسیقایی حق دارند سلایق جامعه را ارزیابی کنند. البته نه در قالب
فستیوال و اعطای جایزه، اما به اعتقادم خیلی بی ربط و بیراه نیست چنین جشن
ها و مراسمهایی باشند که سلایق مردم را ارزیابی کنند، چون رویکرد عامه به
این ترانه ها زیاد شده است. یکی از علت ها آن است که همه مسیرها به سمت این
ترانه ها سوق پیدا می کند و محدودیتی که برای مسیرهای دیگر موسیقی ایجاد
کرده اند و اراده ای برای حمایت از موسیقی ای که دارای معیارهای زیباشناختی
است، وجود ندارد، سبب شده این نوع موسیقی ها ترویج پیدا کند. فضای استیج و
تالارهای موسیقی کشور چند سال در اختیار این نوع موسیقی قرار گرفته و
تأثیری که از جهت روانی روی جامعه می گذارد، بسیار زیاد است. حتی اگر از
زاویه روانشناسی هم به ماجرا نگاه کنیم، خیلی ها که چندان از موسیقی شناخت
ندارند هم از این نوع موسیقی لذت می برند. به هر حال اینها در جامعه خواسته
هایی دارند و توقع خود را از طریق ابزارهای هنری به نام موسیقی و یا گاهی
سینما برآورده می کنند. اگر لزوماً بخواهیم براساس ضوابط و معیارهای علمی
قضیه را بسنجیم، قطعاً به نتیجه ای نمی رسیم، چون اینها از شاخص ها فرار می
کنند. شرایط کشور به گونه ای است که برای شادی و شادمانی، مؤسسات و شرکت
هایی ترجیح می دهند که از ابزار موسیقی، سینما و تئاتر استفاده کنند. این
موسیقی ها فرقی با آن تئاترهایی ندارند که در هتل ها و اماکن تفریحی نمایش
داده می شوند. مثل فیلم های طنزی که ساخته می شود و مردم تماشا می کنند و
با خوشحالی از سالن سینما بیرون می آیند. این کنسرت ها هم نشاط و ابتهاج در
سطح جامعه ایجاد می کند و جدا کردنش از فضای موسیقی حرفه ای البته وظیفه
رسانه ها و متولیان فرهنگ و هنر اصلی کشور است. وقتی آنان به وظیفه شان عمل
نمی کنند و کنار نشسته اند و تنها وظیفه خودشان را نظارت می دانند، نتیجه
بهتر از این نمی شود. نظارت آن هم به این معنا که مبادا خط و خطاهایی سر
بزند و کلمه ای بیرون بیاید که سر و صدای نهادهای حساس که فقط سنسورهای
نظارتی شان فعال است و کاری به کار زیباشناسی آثار ندارند، بالا بگیرد! در
واقع جریان هایی که نظارت بر مسایل فرهنگی دارند عموماً نظارت شان فقط جنبه
رعایت قواعد امنیت فکری را دارد و کاری به کار اصول زیباشناسی اثر ندارند.
حتی روی نحوه فعالیت سالن هایی که در اختیار گروههای موسیقی قرار می گیرند
هم نظارتی وجود ندارد و هر کسی پول دهد، می تواند همه سالن ها را بگیرد.
در تلویزیون هم به همین منوال شده و هر کسی پول دهد، می تواند برنامه های
ساعات پیک شبکه ها را در اختیار بگیرد. وقتی رقابت شرکت های تجاری شروع می
شود، خود نظام فرهنگی ما در بازوهای اصلی اش که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
باشد، تلاشی برای حمایت از موسیقی جدی نمی کند و به تبع آن شاهد این نوع
اتفاقات در جامعه هستیم.
این ترانه سرای با سابقه درباره دلیل استقبال مردم از چنین ترانه هایی گفت:
آموزش های نسل جدید در حوزه شبکه های اجتماعی بوده است. سلایق نسل ها هم
بعد از اینکه وارد عرصه زیست اجتماعی می شوند، خودش را بروز می دهد. در این
فضایی که جامعه ما دارد، فکر می کنم سلیقه نسل ها به سمت شش و هشت و
شادمانی های عوامانه می رود. در این باره دقیقاً یاد دهه ۵۰ می افتم. در
فیلمفارسی ها بعد از اینکه فضای جامعه مسکوت می شود، برای گفتن حرف های جدی
و موسیقی درست، جامعه به سمت موسیقی سرگرمی و تفنن سوق پیدا می کند. الان
هم همین طور تقریباً تولید آثار شش و هشت زیاد است و عمدتاً کلام به حاشیه
رفته و خیلی اهمیت ندارد و استیج ها و کنسرتها پُر از جمعیت می شود که صرفا
دنبال جنبه های شادی و نشاط هستند. آلبوم هم کم تولید می شود و البته این
مسئله فقط در کشور ما نیست. در کل جهان ظاهراً این مسئله موسیقی با توجه به
دستگاههای شنیداری تقلیل پیدا کرده و مخاطبان جدی موسیقی که آلبوم خریداری
می کردند و با این اقدام تأیید می کردند چه کسی آهنگش بهتر است یا بهتر
نیست، کاهش داشته یا کنار رفته اند. امروز شبکه های اجتماعی ظهور کرده اند و
فضای کنسرت ها شلوغ شده و در حال حاضر کنسرت ها تعیین می کنند که فضای
موسیقی چه باید باشد.
وی درباره اتفاق مشابه در حوزه سینما و فروش چشمگیر کمدی های سطحی و اینکه
آیا این مسائل معیار دقیقی برای طرح قضیه نزول سطح فرهنگ و هنر در جامعه
هستند یا خیر، افزود: متاسفانه در دوره انحطاط هنری هستیم؛ یعنی باید
اعتراف کنیم و بپذیریم مدیریت فرهنگی در طول این ۴۰ سال به انحطاط فکری و
فرهنگی و دوره سقوط ارزشهای هنری رسیده است. علتش هم گسترش و وفور این نوع
آثار در حوزه سینما و تئاتراست. در حوزه موسیقی هم تقریباً همه کم و بیش با
چنین مسئله ای درگیرند. از طرفی هم هیچ تلاش آگاهانه و هوشیارانه ای در
راستای ارتقای سطح موسیقی که به چشم بیاید هم انجام نمی شود. فکر می کنم
نباید فرمول موسیقی را در سایر حوزه ها ترویج کرد. در شاکله فکری نظام و
فرهنگ ماست که هر حرکتی باعث محبوبیت موسیقی شود، اتفاق نیفتد! در کل این
حوزه شرایط خوبی ندارد.
***
روزبه بمانی:
همه جای دنیا موسیقی مصرفی شده است
روزبه بمانی معتقد است: سطح شادی های عموم مردم پایین است و بزرگترین حرفشان این است که ما می خواهیم شاد باشیم.
ترانه سرا و خواننده فیلم «بدون تاریخ، بدون امضاء» در پاسخ به این پرسش که
آیا انتخاب قطعه «ماه پیشونی» توسط کاربران در یک جشن حوزه موسیقی را می
توان دلیلی بر سطحی شدن سلیقه موسیقایی مردم در زمان حاضر دانست یا خیر، به
بانی فیلم گفت: به دو صورت می توان به این موضوع پرداخت؛ اینکه سلیقه
شنیداری مردم قطعاً نازل شده است. وقتی که ۲۰ سال موزیک در داخل تولیدش
ممنوع می شود و حتی گوش دادن به موسیقی ممنوع است، مشخصاً وقتی از سال ۷۶
شروع می کنیم، ناگزیر دوباره به همان چیزهایی رجوع می کنیم که قدیم تولید
می شد. از صداها گرفته تا خود موسیقی دوباره برگشتیم از نقطه ای شروع کردیم
که تمام کرده بودیم. این صرفاً به تولید ربطی ندارد. کشوری نیستیم که مثل
خیلی از کشورهای دنیا در مدارس آن از دبستان موسیقی تدریس شود. البته
عموماً مردم بد سلیقه ای نداریم، اما به خاطر اینکه آثار چندان غنی ای به
مردم عرضه نشده، نتوانسته اند خط و ربط اصولی در سلیقه شخصی شان پیدا کنند.
در طول چند سال گذشته این شیوه تنزل سطح سلیقه موسیقایی خیلی شیوه تندتری
هم به خود گرفته است. البته این را هم نباید فراموش کنیم که در همه جای
دنیا موسیقی مصرفی شده است. موسیقی ای که ویژگی های خاصی در ترانه اش هست و
بیشتر هیجان های زودگذر برای مخاطبان تین ایجری تولید می شود. آنجا با
توان و اجرای سطح بالایی مواجه نیستید، ولی فعالیت و هدف گذاری اش مشخص است
که برای چه کسانی ساخته شده و ادعایی در وهله کلامی و زبانی ندارد، اما
مهم این است که همه موسیقی آن کشور نیست. متأسفانه الان در کل کشور فقط یک
نوع موسیقی داریم و گونه های موسیقی دیگر به قدری مهجورند که شاید با
اطمینان بتوان گفت خیلی شنونده ندارند و عموماً عرضه هم نمی شوند. موسیقی
هایی که شما نام برده اید. موسیقی های مصرفی هستند و نمی توان گفت بد
هستند.اینها اتفاقاً احتیاج مهم جامعه اند که باید هم تولید شوند و مخاطب
خاص خودشان را دارند. عموماً در نظرسنجی ها تین ایجرها شرکت می کنند و به
این معنا نیست که این انتخاب ها برآیند همه سلیقه مردم باشد. حالا هر آهنگی
حتی آهنگ من اگر انتخاب می شود، این تمام نظر اهالی موسیقی و یا مخاطبان
موسیقی نیست.
ترانه سرا و خواننده فیلم «لاتاری» درباره دلیل استقبال مردم از چنین ترانه
هایی گفت: وقتی صرفاًاز کارهای مصرفی حمایت می شود، سطح سلیقه مردم افت
پیدا می کند. شما می بینید از بُعد قانونگذارش هم هست؛ کارهایی که سطحی
ترین، بدترین و فاحش ترین اشتباهات کلامی را دارند و حتی بعضاً توهین کننده
هستند، مجوز می گیرند، ولی کاری که سالم و نقادانه است، مجوز نمی گیرد.
این یعنی از آن کار حمایت نمی شود و به نوعی خود قانونگذار دارد از این جنس
حمایت می کند. من نمی گویم به این کارها مجوز ندهند، ولی از کارهای آگاه و
بیدارتر هم حمایت کنند. به هر حال ما جامعه جوانی داریم و این جوانها هم
کارهایشان عرضه می شوند و مردم گوش می دهند.
ترانه سرا و خواننده فیلم «اسرافیل» درباره اتفاق مشابه در حوزه سینما و
فروش چشمگیر کمدی های سطحی و اینکه آیا این مسائل معیار دقیقی برای طرح
قضیه نزول سطح فرهنگ و هنر در جامعه هستند یا خیر، افزود: ما در جامعه
خودمان دچار یک سری توهمات هستیم. هیچوقت سطح سلیقه عمومی مان در این چند
سال بالا نبوده که حالا بگوییم امروز پایین آمده است. فیلم های پرفروش مان
قبل از انقلاب فیلمفارسی بوده اند و بعد از انقلاب همان فیلم ها با یک سری
حذف ها بازگشته اند و شوخی های جنسی و کلامی هم کم شده است. خب در موسیقی
هم به همین شکل است؛ یعنی درست است که در دهه ۵۰ موسیقی درخشانی داشته ایم،
ولی در همان موقع موسیقی لاله زاری و کوچه بازاری هم بود. اینکه نگاه می
کنید فیلم کمدی بیشتر می فروشد و در موسیقی کارهای شاد می پسندند، بزرگترین
نشانه آن است که جامعه شادی ندارد، می خواهد و نیاز دارد که بخندد و انرژی
اش را خالی کند. این همان چیزی است که باید مسئولان فرهنگی ما متوجه اش
شوند، ولی عموماً خودشان را به خواب می زنند و متوجه نمی شوند این جامعه
وقتی آنقدر کار شاد و ریتیمک را گوش می دهد، بزرگترین حرفش این است که ما
می خواهیم شاد باشیم. سطح شادی های عموم مردم پایین است و در فرصت هایی که
موزیک گوش می کنند، سعی می کنند سراغ غم نروند. در سینما هم همینطور است؛
فیلم هایی که می فروشند، ولو با بدترین نوع شوخی ها سعی می کنند مردم را
بخندانند.